جدول جو
جدول جو

معنی غالب آمدن - جستجوی لغت در جدول جو

غالب آمدن
غلبه کردن، چیره شدن، پیروز شدن، غالب شدن
تصویری از غالب آمدن
تصویر غالب آمدن
فرهنگ فارسی عمید
غالب آمدن
پیروز شدن چیره گشتن غلبه کردن پیروز شدن: مسلط گشتن: اگر جاهلی بر زبان آوری و شوخی غالب آمد عجب نیست. یا غالب آمدن برکسی. چیره شدن بر او: ماهی بر او غالب آمد و دام از دستش بربود. یا غالب آمدن در امری. چیره شدن در آن بر کسی: عفص غالب آمدن در کشتی و سست گردانیدن طرف
فرهنگ لغت هوشیار
غالب آمدن
((~. مَ دَ))
چیره شدن
تصویری از غالب آمدن
تصویر غالب آمدن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غریب آمدن
تصویر غریب آمدن
شگفت انگیز و عجیب به نظر رسیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غالب کردن
تصویر غالب کردن
چیره کردن غلبه دادن پیروز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غریب آمدن
تصویر غریب آمدن
شگفت آمدن شگفت آمدن عجیب جلوه کردن استغراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واجب آمدن
تصویر واجب آمدن
بایا شدن لازم شدن واجب گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غالب کردن
تصویر غالب کردن
((لِ کَ دَ))
پیروز کردن، غلبه دادن، کالای بد را با نیرنگ و حقه به خریدار به جای کالای خوب فروختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غریب آمدن
تصویر غریب آمدن
((~. مَ دَ))
عجیب به نظر آمدن
فرهنگ فارسی معین
گوشت نو آوردن، به هوش آمدن چاق شدن فربه گشتن، یا به حال آمدن، بهوش آمدن هوش خود را باز یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غالب شدن
تصویر غالب شدن
غلبه کردن، چیره شدن، پیروز شدن
فرهنگ فارسی عمید
چیره شدن غلبه کردن پیروز شدن: مسلط گشتن: اگر جاهلی بر زبان آوری و شوخی غالب آمد عجب نیست. یا غالب آمدن برکسی. چیره شدن بر او: ماهی بر او غالب آمد و دام از دستش بربود. یا غالب آمدن در امری. چیره شدن در آن بر کسی: عفص غالب آمدن در کشتی و سست گردانیدن طرف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حال آمدن
تصویر حال آمدن
((مَ دَ))
بهبود یافتن، چاق شدن
فرهنگ فارسی معین